رویارویی ایران و اسراییل علنیتر شده است/ پلن B امریکا به سرعت در حال عملیاتی شدن است
تاریخ انتشار: ۱۱ بهمن ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۶۹۷۸۸۰۷
حمله ناکام پهپادی به یک تاسیسات وزارت دفاع ایران در اصفهان، با واکنشهای گستردهای در داخل و خارج از کشور مواجه شد. از همان ساعات نخست، رسانهها گمانهزنیها در مورد عامل این عملیات خرابکارانه را آغاز کردند. شبکه العربیه، متعلق به عربستان سعودی، نخست به نقل از یک مقام امریکایی مدعی شد که امریکا با همکاری یک کشور دیگر این عملیات را انجام داده است، خبری که به سرعت توسط مقامهای امریکایی تکذیب شد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
به گزارش اعتماد، در این میان، یکی از مشاوران ولودیمیر زلنسکی، رییسجمهور اوکراین، مدعی شد که کییف در این عملیات نقش داشته است و آن را در پاسخ به کمکهای نظامی ایران به روسیه انجام داده است. اما عامل اصلی این عملیات کدام طرف بود و کدام طرف بیشترین منفعت را از آن برد؟ تنشها و اقدامها علیه ایران در منطقه در چه شرایطی قرار دارد؟ اینها سوالاتی است که از رحمن قهرمانپور، تحلیلگر مسائل بینالملل پرسیدیم. قهرمانپور، معتقد است که با توجه به اقدامهای مشابه، اسراییل عامل حمله شنبه شب بود و ادعای اوکراینیها در مورد مشارکت در آن، یک اظهارنظر تبلیغاتی و هیجانی است. قهرمانپور معتقد است که تنشها میان ایران و اسراییل، به شکل روزافزونی در حال افزایش است. در ادامه متن کامل گفتوگوی «اعتماد» را با رحمن قهرمانپور، تحلیلگر مسائل بینالملل مطالعه میکنید.
ادعاهای زیادی در طول دو روز گذشته درخصوص عامل حمله به تاسیسات وزارت دفاع ایران در اصفهان مطرح شده است، ادعا در مورد دخالت امریکا، دخالت اوکراین و دخالت اسراییل از جمله گزارشهایی است که در رسانهها منتشر شده است. به اعتقاد شما کدام ادعا دقیقتر است؟
با توجه به اتفاقهای گذشته و اقدامهای مشابهی که قبلا انجام شده است، به نظر میرسد که احتمال دست داشتن اسراییل در این نوع عملیات بیشتر از بقیه باشد. قاعدتا با توجه به آن چیزی که در سالهای گذشته دیدهایم، از جمله در عملیات ترور دانشمندان هستهای، حمله به مرکز هستهای در کرج و موارد دیگر، به نظر میرسد که اسراییل بیشترین انگیزه و تمایل را برای انجام چنین اقداماتی داشته باشد.
هم رسانههای اوکراینی و هم مقام رسمی اوکراینی در این زمینه واکنش نشان دادهاند و این حمله را مرتبط به کمکهای نظامی ادعایی ایران به روسیه توصیف کردهاند. فکر میکنید چرا اوکراینیها چنین واکنشی نشان دادهاند؟
این نکته برای شخص من هم جالب توجه بود. بیشتر به نظر من این اقدام یک موضعگیری عجولانه و احساسی از سوی اوکراینیها بود، برای اینکه نسبت به آنچه حمایت ایران از روسیه عنوان میکنند، واکنش نشان دهند. ولودیمیر زلنسکی، پیش از آنکه رییسجمهور شود یک فرد رسانهای بود و در یک سال گذشتهای که جنگ اوکراین شروع شده است، زلنسکی و تیمش در کنار جنگیدن در میدان نبرد، یک کمپین نظامی گسترده در سطح جهانی برای جلب کمکهای غرب به راه انداختهاند و در خیلی جاها موفق بودند که تازهترین موفقیت آنها گرفتن مجوز واردات تانکهای لئوپارد ۲ آلمان به اوکراین بود. من معتقدم که واکنش اوکراینیها به این واقعه هم در این راستا است، یعنی اینکه آنها میخواهند از غرب کمکهایی را دریافت کنند و هم اینکه قصد دارند در سطح افکار عمومی داخلی اینگونه وانمود کنند که کییف این ظرفیت را دارد که اگر کشوری در جنگ اوکراین با ما در افتاد، به او ضربه بزنیم.
ولی اگر بخواهیم واقعیتها و قرائن موجود را بررسی کنیم، از نظر عملیاتی و دسترسی به اطلاعات، اوکراین ظرفیت انجام چنین عملیاتی را در ایران ندارد.
رسانههای امریکایی به نقل از مقامهای این کشور نوشته بودند که اسراییل عملیات مذکور را با هدف تامین منافع امنیتی خودش انجام داده است. اساسا آیا قابل تصور است که اسراییل به نیابت از کشور دیگر یا به صورت سفارشی عملیاتی علیه ایران انجام دهد؟
جواب دادن به این سوال بسیار مشکل است و جواب دادن به آن نیازمند اطلاعات پشتپرده و محرمانه در روابط خارجی دولتهای دیگر است که دسترسی به آن ممکن نیست. اما اگر بخواهیم در مورد جواب این سوال گمانهزنی کنیم، باید ببینیم که هزینه عملیات چقدر است. ریسک چنین عملیاتی بسیار بالاست و اگر دولتی بخواهد به سفارش دولت دیگری چنین اقدامی انجام دهد، هزینههای بالایی برای آن میپردازد که مهمترین هزینه مربوط به ریسک امنیت ملی عامل چنین اقدامی است. بنابراین به طور معمول بعید است که دولتی چنین کاری را انجام دهد.
آنچه روشن و واضح است، آنگونه که بنیامین نتانیاهو گفته است و کابینه جدیدش نشان میدهد، مساله اسراییل، مساله هستهای ایران است. علاوه بر عملیات اسراییل در ایران، در گذشته هم شاهد انجام عملیات خرابکارانه از سوی اسراییل علیه برنامه هستهای عراق و سوریه را داشتند. عملیات حمله به نیروگاه اوسیراک عراق و حمله به تاسیسات هستهای سوریه در دیرالزور، اقداماتی بود که در گذشته توسط اسراییل انجام شدهاند و در دهه ۱۹۶۰ هم خرابکاری در برنامه موشکی مصر نقش اصلی را بازی کرد. واضح است که سیاست کلان اسراییل مقابله با برنامه هستهای ایران است و بعید است که بخواهد در این راستا به سفارش کشور دیگری اقدام به عملیات کنید.
دیدگاهی وجود دارد که اسراییل از نزدیک شدن به اوکراین در دوران جنگ روسیه علیه اوکراین به این دلیل اجتناب میکند که امتیازهایی که از مسکو گرفته است، از جمله چراغ سبز برای عملیات در خاک سوریه را ازدست بدهد. فکر میکنید ادعای اوکراینیها که خود را همکار اسراییل در عملیات علیه تاسیسات دفاعی ایران نشان میدهند، چه تاثیری بر روابط مسکو و تلآویو داشته باشد؟
روابط اسراییل و روسیه قبل از جنگ اوکراین در حال گسترش بود. روابط شخصی که بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر اسراییل با ولادیمیر پوتین، رییسجمهور روسیه ایجاد کرده بود، باعث میشد که این روابط گستردهتر شود. مواردی هم که باعث نارضایتی ایران شده بود، موافقت یا دستکم بیتفاوتی و چشمپوشی روسیه نسبت به حملاتی بود که اسراییل در خاک سوریه علیه مواضع و منافع ایران انجام میداد. بعد از جنگ اوکراین، اسراییل در موقعیت سختی قرار گرفته است، هم به این دلیل که روابطش با روسیه در حال گسترش بود و اگر از اوکراین دفاع همهجانبه میکرد، قاعدتا روابطش با روسیه دچار خدشه میشد، از آن طرف هم از آنجا که اسراییل در مجموعه غرب تعریف شده، مجبور بود که با غربیها به نفع اوکراین همکاری کند.
وضعیت اسراییل، شبیه به وضعیت ترکیه و هند است که هم با روسیه و هم با غرب مناسبات دوستانه داشت و سعی میکرد در این حد فاصل مانور بدهد. البته ترکیه تصمیم گرفت که در جنگ به اوکراین پهپاد نظامی ارایه بدهد. اما اسراییل و هند فقط تعهد دادند که کمکهای بشردوستانه به اوکراین ارسال کنند. ولی بعد از تداوم درگیری، افزایش فشار غربیها و تضعیف روسیه، به نظر میرسد که اسراییل تمایل پیدا کرده است که بیشتر از گذشته از اوکراین حمایت کند. اما همچنان من معتقدم که اسراییل در این زمینه جانب احتیاط را نگه خواهد داشت، چراکه در منطقه اسراییل خیلی بیشتر از آنکه به اوکراین نیاز داشته باشد، به روسیه نیاز دارد و طبیعتا نمیخواهد روابط خودش را با روسیه فدای روابط با اوکراین کند.
در طول روزهای اخیر یکی، دو روز گذشته عملیات دیگر هم علیه اهداف منتسب به ایران در منطقه انجام شده است، از جمله حمله به کاروان تجاری ایران در مرز سوریه و عراق، فکر میکنید اسراییلیها در حال تشدید عملیات خودشان علیه منافع و اهداف ایران هستند؟
جواب من مثبت است. موسسه بررسیهای استراتژیک اسراییل INSS که یکی از معتبرترین اندیشکدهها و پژوهشکده اسراییل است، سال گذشته در بولتن سالانه خودش در مورد امنیت ملی اسراییل در سال ۲۰۲۲ برای نخستینبار به صراحت قید کرده است که جمهوری اسلامی ایران، اصلیترین تهدید برای امنیت ملی اسراییل است و مساله فلسطین و فلسطینیها اولویت دوم است. این موضوع نشان میدهد در داخل اسراییل، گفتمانی که نتانیاهو از یک دهه پیش دنبال میکرد، یعنی ایرانهراسی و جلوه دادن ایران به عنوان بزرگترین تهدید اسراییل، به سطح اندیشکدهها و پژوهشکدهها هم رسیده است؛ یعنی دیگر صرفا این شخص نتانیاهو یا حزب لیکود نیستند که این موضوع را مطرح میکنند، بلکه مساله در سطح گستردهتری جا افتاده است. موضوع مقابله با برنامه هستهای ایران در اسراییل تبدیل به یک موضوع فراحزبی شده است، حتی دولت نفتالی بنت-یاییر لاپید هم که سر کار بود، به رقم اختلافاتی که در داخل کابینه اسراییل وجود داشت، از این سیاست به صورت جدی عدول نکردند.
این سیاست تقابل با ایران نامهای مختلفی به خود دیده است، از جنگ میان جنگها، تا مرگ بر اثر هزار جرح. فکر میکنید جنگی که قرار بود پنهانی و در سایه باشد، در حال علنیتر شدن است؟
باید بگویم شدت و دامنه جنگ غیرمستقیم به صورت مداوم در حال افزایش است. اگر این رویارویی در گذشته فقط منحصر به پیرامون اسراییل و داخل ایران بود، الان شاهد هستیم به سطح دریای سرخ، خلیجفارس و حتی دریای مدیترانه هم کشیده شده است. این تقابل به تدریج هم شدت بیشتری پیدا میکند و فرکانس و تعداد دفعات تکرارش بیشتر میشود و هم دامنه آن وسیعتر میشود. یاییر لاپید که در قیاس با دیگر سیاستمداران ناسیونالیست-صهیونیست اسراییل، فرد میانهروتری محسوب میشود، صراحتا گفته است که سیاست رسمی اسراییل، نه دو دولت، بلکه عادیسازی روابط با کشورهای عربی است. مشخص است که هدف اصلی و اولیه سیاست عادیسازی روابط با کشورهای عربی که امریکا هم از آن حمایت میکند، تقابل اسراییل با همراهی بازیگران منطقهای علیه ایران است.
این مساله روز به روز ابعاد گستردهتری میگیرد. این را هم باید اشاره کنم که اسراییل مدتی پیش به عنوان عضو ناظر در سنتکام (فرماندهی ارتش امریکا در ناحیه مرکزی) پذیرفتهشد. کسانی که با ساختار سنتکام آشنایی دارند، میدانند که این مساله بسیار مهم است، چراکه اسراییل میتواند اطلاعاتی که سنتکام دارد، نحوه انجام ماموریتها و گشتهایی که انجام میدهد، برای انجام عملیات استفاده کند. به نظر میرسد که در اسراییل به صورت روزافزون، گسترده و تاحدی علنیتر این تقابل پیش میرود.
در سالهای اخیر اینگونه مطرح شده است که امریکاییها اجازه حمله نظامی اسراییل به ایران را ندادهاند، چه قبل از برجام و چه بعد از آن بارها این ادعا تکرار شده است. فکر میکنید سیاست کنونی امریکاییها در این مورد چه باشد؟
شاید این گفتگو فرصت مناسبی نباشد که سیر اتفاقاتی که اخیرا در روابط ویژه امریکا-اسراییل رخ داده است را کامل تشریح کنم. اما در دیدار چند ماه پیشی که مقامهای امنیتی اسراییل با جیک سولیوان، مشاور امنیت ملی رییسجمهور امریکا داشتند، آقای سولیوان اظهاراتی داشت که به رسانهها هم درز کرد که دو طرف اختلافهایی در مورد برنامه هستهای ایران دارند، اما علیرغم این اختلافها سیاست بدون غافلگیری یا شگفتی صفر یا Zero Surprise را ادامه میدهند.
دو طرف چند سال پیش، در دولت قبلی نتانیاهو، توافق کردند اگر اسراییل عملیاتی علیه ایران انجام بدهد، امریکا را در جریان بگذارد تا امریکا شگفتزده نشود و بتواند در سطح بینالمللی این موضوع را مدیریت و حمایت کند. به نظرم این سیاست امریکا همچنان پابرجا است. اما با توجه به اتفاقهایی که در پرونده برجام رخ میدهد، یعنی کاهش امیدواری نسبت به احیای برجام، به نظر میرسد که انگیزه امریکاییها در بازگذاشتن دست اسراییل برای تقابل با ایران بیشتر شده است. در مورد این حمله اخیر به ایران هم گفته شده است که ویلیام برنز، رییس سازمان CIA در اسراییل بود. میخواهم بگویم که نسبت مستقیمی بین کاهش انگیزه غرب برای تعامل با ایران با افزایش تهدیدهای اسراییل علیه ایران و افزایش تقابل میان ایران و اسراییل، وجود دارد. هر چه غرب انگیزه کمتری برای تعامل با ایران داشته باشد، به همان اندازه اسراییل سطح تنش با ایران را بیشتر میکند.
در ماههای اخیر دو رزمایش بزرگ مشترک بین اسراییل و امریکا برگزار شده است که در هر دوی آنها، که گفته میشد دومی بزرگترین رزمایش از این دست بین دو دولت است، حمله به اهدافی در ایران تمرین شد. این رزمایشها چه نشانههایی از وضعیت روابط اسراییل و امریکا درخصوص ایران دارد؟
در این مورد باید چند مساله را مدنظر قرار داد؛ نخست اینکه تحلیلهای نظامی هم در امریکا و هم در اسراییل این است که اسراییل به تنهایی توان انجام عملیات نظامی گسترده علیه تاسیسات هستهای ایران ندارد. در مجله مشهور امنیت بینالملل (International Security) حدود ۱۰ سال پیش یک مقاله مشهور منتشر شد با موضوع حمله اسراییل به تاسیسات هستهای ایران. در آن مقاله به تفصیل توضیح داده شده که چرا اسراییل به تنهایی امکان عملیات نظامی در خاک ایران ندارد. از آن زمان اسراییلیها به امریکا فشار میآورند که یا در انجام عملیات نظامی با اسراییل همراهی کند، یا به اسراییل کمک کند تا خودش به تنهایی بتواند این کار را انجام دهد. در سه، چهار سال اخیر که روابط ویژه بین امریکا و اسراییل، قدری سستتر شده است، برخی تحلیلگران نظامی این بحث را مطرح کردهاند که اسراییل باید به سمت کسب توانایی حمله مستقل به تاسیسات هستهای ایران برود. نقش امریکا چیست؟ میگویند که از امریکا پشتیبانی لجستیک، پشتیبانی حقوق و پشتیبانی رسانهای در سطح بینالمللی نیاز داریم.
در پشتیبانی لجستیک، چیزی که برای اسراییلیها مهم است، هواپیماهای سوخترسان است. اسراییل تعدادی از هواپیماهای سوخترسان دراختیار دارد، اما، چون مدل قدیمی هستند، استفاده از آنها پرریسک است. اسراییلیها چند سال است که به امریکا فشار میآورند که مدلهای جدیدتری از این هواپیماهای سوخترسان دراختیار اسراییل قرار دهند. امریکاییها هم با این خواسته موافقت کردهاند.
در رزمایش اخیر، برای دومین یا سومینبار، از این هواپیماهای سوخترسان نسل جدید برای تمرین عملیات استفاده شده است. استفاده از این هواپیماها برای عملیاتی پیچیده مانند حمله به ایران، مشکلات خاص خودش را دارد، نخست اینکه این باید اسراییل بتواند از کشورهای پیرامون برای پرواز این هواپیماها مجوز دریافت کند و دوم اینکه این هواپیماها باید برای سوخترسانی در آسمان باقی بمانند. این رزمایش در راستای این ایده است که اسراییل باید به سمت کسب توانایی انجام مستقل عملیات نظامی علیه تاسیسات هستهای ایران، حرکت کند. در این راستا، شبیهسازی حمله به تاسیسات هستهای ایران، استفاده از هواپیماهای سوخترسان و بمبهای سنگرشکن یا Bunker Buster که تا ۶۰ متر زیر زمین میرود و آنجا منفجر میشود، در این رزمایشهای انجام شده است.
برخی تحلیلگران معتقدند که امریکاییها، همانگونه که فرمودید بعد از افزایش ناامیدیها نسبت به احیای برجام، با حمایت مستقیم یا غیرمستقیم از اقدامات اسراییل، به نوعی برنامه جایگزین یا Plan B خودشان را آغاز کردهاند. نظر شما در این مورد چیست؟
خیلی سوال مهمی است و با اطلاعاتی که الان دراختیار داریم، نمیتوان جواب بله یا خیر به این موضوع داد. تفکری در امریکا و حتی اروپا رواج پیدا میکند که این تفکر میگوید امکان احیای برجام به شکل سابق دیگر وجود ندارد. افراد، دیپلماتها، اندیشکدهها و موسسات پژوهشی در امریکا و اروپا هستند که یک سال پیش طرفدار احیای برجام بودند، اما امروز معتقد هستند دیگر نمیتوان برجام را احیا کرد. به عنوان نمونه میتوان به اندیشکده معتبر بریتانیایی RUSI (Royal United Services Institute اشاره کرد که اخیرا یک گزارش مفصل ۶۰ صفحهای منتشر کرده است و مبتنی بر مصاحبههای میدانی، نتیجهگیری میکند غرب دیگر نمیتواند برجام را به تنهایی ملاک گسترش روابط یا تعامل با ایران قرار دهد. به نظر میرسد آنچه شما Plan B نامیدید یا آنچه من از آن با عنوان «پشت سر گذاشتن برجام» یاد میکنم، به سرعت در حال عملیاتی شدن است.
اینکه آیا این به معنای در دستور کار قرار گرفتن عملیات نظامی است؟ به نظر میرسد که ما هنوز به این مرحله نرسیدیم؛ یعنی از مرحله احیای برجام عبور کردهایم، اما ازسوی دیگر وارد فاز تقابل نظامی نشدهایم. باید ببینیم در این حد فاصل، Plan B یا سیاستی که امریکاییها دنبال میکنند چه ابعادی دارد و آیا کاملا برجام را کنار میگذارند یا به دنبال معرفی برجام جامعتر یا توافق مشابهی هستند یا نه. باید منتظر باشیم تا ببینیم ابعاد سیاست جایگزین امریکاییها چیست.
پریروز وزیر خارجه قطر به تهران سفر کرد و تاکید کرد که پیامهایی را از کشورهای مختلف ازجمله امریکا برای ایران آورده است و البته ایدههایی هم گویا درخصوص موضوع جنگ اوکراین و مساله ادعای کمکهای نظامی ایران به روسیه در گفتوگوهایش با همتای ایرانی مطرح شده است. فکر میکنید این سفر چه ارتباطی با شرایط جاری منطقه دارد؟
سفرهای اینچنینی، قاعدتا با مسائل جاری در منطقه، ازجمله رویارویی ایران و اسراییل، نامرتبط نیستند. آنچه وزرای خارجه ایران و قطر بعد از مذاکرات مطرح کردند، کلیات بود و چیزی در مورد جزییات پیامها و پیشنهادهای احتمالی بیان نشده است، ولی آنگونه که مشخص است در یکی، دو سال گذشته، قطر نقش مهمی در روابط ایران و امریکا ایفا کرده است و دولت بایدن هم قطر را جز متحدان خارج از ناتوی امریکا معرفی کرده است. جایگاه قطر در مقایسه امارات و عربستان در واشنگتن ارتقا پیدا کرده است. در نتیجه این سفر را میتوان سفر جدی تلقی کرد و باید ببینیم ایران به پیشنهادهای احتمالی که امریکا خواهد داشت، پاسخ مثبت میدهد یا نه.
منبع: فرارو
کلیدواژه: ایران و اسرائیل آمریکا هواپیما های سوخت رسان تاسیسات هسته ای ایران تاسیسات هسته ای هواپیما ها نظر می رسد ایران و اسراییل برنامه هسته ای عملیات نظامی انجام عملیات احیای برجام اسراییلی ها اوکراینی ها امریکایی ها جنگ اوکراین فکر می کنید رییس جمهور علیه ایران قهرمان پور امنیت ملی انجام دهد انجام شده رسانه ها
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت fararu.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «فرارو» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۶۹۷۸۸۰۷ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
ناگفته هایی از عملیات حماس و عملیات وعده صادق: در حمله سپاه به اسرائیل، ۲۴۰ جنگنده آمریکا و ناتو به اسرائیل کمک کردند /اسرائیل جرأت نکرد تصاویر دو پایگاه نظامی اش را به دنیا نشان دهد
فرمانده قرارگاه مرکزی خاتم الانبیا(ص) گفت: دو عملیات «طوفان الاقصی» که توسط حماس انجام شد و عملیات «وعده صادق» که اقدام نظامی مستقیم ایران علیه رژیم بود، بهوضوح نشان داد که اسرائیل بشدت آسیبپذیر است. دیگر هیچ چیز به قبل از طوفان الاقصی و اقدام مستقیم نظامی جمهوری اسلامی برنمیگردد.
مشروح گفتگوی روزنامه ایران با سرلشکر غلامعلی رشید فرمانده قرارگاه مرکزی خاتمالانبیا(ص) درباره ابعاد مختلف عملیات وعده صادق را در ادامه می خوانید؛
عملیات ۷ اکتبر حماس را چگونه ارزیابی میکنید و فکر میکنید مهمترین دستاورد این عملیات چه بود؟
مهمترین دستاورد این عملیات این است که پوشالی بودن اسرائیل نمایان شد. پایههای ارتش اسرائیل به عنوان نیرویی که به این شکل پرمدعا و این ارتش دروغگو که طی این هفتاد سال ادعا میکرد من بیحریفم؛ من کسی بودم که ارتش مصر را شکست دادم ارتش اردن را شکست دادم، ارتش سوریه را شکست دادم، فروریخت؛ رژیمی جعلیای که در این سالهای اخیر هم مأموریت دارد که علیه ما رجز خوانی کند. این نکته بسیار مهمی است.
شهید حاج قاسم سلیمانی میگفت هر دولتی در عالم یک ارتش دارد اما در اسرائیل برعکس است؛ یک ارتش وجود دارد که آن ارتش یک دولت جعلی ساخته است، یعنی ما فقط با یک نیروی نظامی مواجهیم و نه چیزی بیشتر. اینها آمدند و چیزی را در اینجا کاشتند که به خیال خودشان از آن یک کشور به وجود بیاید؛ اسرائیل مفهومی شبیه ایمپلنت در دندانپزشکی است که انگلیسیها و کشورهای غربی آن را کاشتهاند و حیات اسرائیل هم به غرب وابسته است.
یعنی اگر روزی غرب نباشد، اسرائیل یک شبه فرو میپاشد و برعکس هم هست؛ یعنی اگر اسرائیل فروبپاشد، غرب هم فرومی پاشد. اسرائیل در ایران سفارت ندارد، اما تمام سفارتخانههای غربی به او کمک میکنند. از اطلاعات و هر کمکی اعم از سیاسی، نظامی، رسانهای و... نیاز داشته باشند، در اختیارشان قرار داده میشود.
جمهوری اسلامی ایران بارها به وضوح بیان کرده است که اسرائیل غاصب و اشغالگر باید از بین برود؛ این آرمان در عرصه واقعیت تا چه اندازه دست یافتنی است؟
این نکته را اینجانب عرض کنم که متأسفانه برخی از اساتید دانشگاه و روشنفکران مغالطه کردهاند که جمهوری اسلامی ایران، گفته ما میخواهیم اسرائیل غاصب را نابود کنیم؛ در حالی که رهبری و مقامات جمهوری اسلامی همیشه گفتهاند که جمهوری اسلامی ایران به عنوان یک نظام سیاسی به کمک همه دولتها و ملتهای مسلمان باید اسرائیل غاصب و متجاوز را که قبله اول مسلمین و سرزمین ملت مسلمان فلسطین را اشغال کرده، شکست دهد و نابود کند.
چیزی که برای فرماندهان ارتش اسرائیل آزار دهنده است و مایه کابوسشان است، همین شکننده بودنشان است؛ و کابوس آزاردهنده برای فرماندهان اسرائیل این است که اینها میگویند فقط ۱۱۰۰ نفر به ما حمله کردند و ما را به این شکل به هم ریختند؛ حماس ۳۰ هزار رزمنده دارد؛ اگر ۱۰ هزارنفر از این رزمندگان بار دیگر غافلگیرانه به ما حمله کردند، به همراه ۱۰ هزار نفر از رزمندگان حزبالله لبنان و ۲ یا ۳ هزار نفر از این جوانان کرانه غربی، کار اسرائیل تمام میشود. تازه این رقم بخش کوچکی از قوای آنهاست.
اسرائیل سرزمین بسیار کوچکی دارد؛ یک بار در خردادماه سال گذشته در یکی از جلسات مستمری که با فرماندهان ارشد نیروهای مسلح سپاه و ارتش داشتیم با اشاره به عملیات بیت المقدس مقایسهای بین شیوه اقدام ما در این عملیات و وضعیت اسرائیل انجام دادم؛ وسعت عملیات بیت المقدس ما در جنگ در برابر عراق ۶۰۰۰ کیلومتر مربع بوده است.
یعنی ما وسعت جغرافیایی فلسطین اشغالی را در این عملیات آزاد کردیم؛ ما نقشه این منطقه را روی نقشه جغرافیایی فلسطین اشغالی گذاشتیم؛ از مرزهای جنوب لبنان یعنی نیمه شمالی خاک فلسطین اشغالی را پوشاند تا اطراف کرانه غربی و تا اشدود را پوشاند؛ یعنی تا جنوب تل آویو.
یعنی ما دیدیم که مراکز حکومتی، مراکز نظامی، مراکز جمعیتی و مراکز اقتصادی همگی در این منطقه قرار میگیرند؛ مابقی مناطق جنوب اسرائیل عمدتاً بیابانی است؛ مناطقی مثل صحرای نقب و اطراف غزه تا بندر عقبه همگی بیابان هستند و جمعیت قابل توجهی در آنجا وجود ندارد.
عمده جمعیت یهودی و اعراب قدیم ۱۹۴۸ در این منطقه هستند؛ همه شهرهای اسرائیل، همه مراکز حکومتی، وزارت دفاع، ستاد ارتش، مراکز صنعتی و... آن حرفی که فرمانده ارتش ما برادر عزیزم امیر سرلشکر موسوی زد، حرف محاسبه شدهای بود؛ خبرنگاری قبلاً از امیر موسوی پرسیده بود که اگر جنگی بین ایران و اسرائیل اتفاق بیفتد، ارتش، سپاه و نیروهای مسلح ایران چگونه میتوانند اسرائیل را شکست دهند؟ او در پاسخ گفته بود که اگر شرایطی و امکانی به وجود بیاید که ارتش و سپاه در کنار هم در مقابل ارتش اسرائیل قرار بگیریم، فقط با یک عملیات و نه بیشتر در همان مقیاس عملیاتهایی مثل فتح المبین و بیت المقدس کار اسرائیل را تمام میکنیم؛ یعنی اگر از جنوب لبنان، از جولان و از همین کرانه غربی و از خود غزه نیرویی در حد همین رزمندگان فتح المبین به اسرائیل حمله کنند، کار آنها تمام است و ارتش اسرائیل نابود میشود و واقعه ۷ اکتبر هم نمونهای از این مسأله بود؛ اسرائیل نتوانست حتی در مقابل یک گروه چریکی و نه یک ارتش منظم به درستی عمل کند؛ آن هم حملهای که فقط حدود ۱۶ تا ۲۰ ساعت به طول انجامید پس این ارتش پر مدعا تصویری که از خودش میسازد دروغین است.
وضعیت کنونی اسرائیل را از حیث مؤلفههای جغرافیایی و جمعیتی چگونه میبینید؟ فکر میکنید بحرانهای مختلفی که رژیم اسرائیل با آنها روبهرو است تا چه اندازه این کشور را شکننده و ضعیف کرده است؟
ما نباید فکر کنیم که اسرائیل همان چیزی است که خودش و رسانههای غربی به تصویر میکشند. بعضی وقتها اسرائیل میآید در ایران کاری انجام میدهد و مثلاً دانشمند هستهای ما را ترور میکند یا اقدام انفجاری در یک نقطه محدود انجام میدهد و بعد این کار خودش را بسیار بزرگتر از چیزی که بوده نشان میدهد؛ کل امپراطوری رسانهای غرب هم از او پشتیبانی میکند؛ چون اسرائیل با کمکهای مستقیم امریکا و اروپا سرپاست، همه امکانات را به رایگان در اختیارش قرار میدهند؛ پول، تجهیزات، پیشرفتهترین سلاحها و هر نوع کمکی که بخواهد.
در حال حاضر فرمانده سنتکام در تلآویو قرارگاه عملیاتی برپا کرده و از نزدیک در حال فرماندهی میدان جنگ است. سربازان فرانسوی، انگلیسی و امریکایی در کنار سربازان اسرائیلی میجنگند؛ یعنی اسرائیل چنین رژیم جعلی است.
کتابی هست به نام جغرافیای سیاسی خاورمیانه و شمال آفریقا که آلاسدایر درایسدل و جرالد هنری بلیک که دو جغرافیدان انگلیسی هستند، آن را در دهه ۸۰ میلادی نوشتهاند و توسط خانم درّه میرحیدر ترجمه شده و خواندن آن را به شما پیشنهاد میکنم؛ در بخش دوم کتاب تحت عنوان «جداسازی و سیر تکامل نظام دولتها» وارد بحث اسرائیل شده و نوشته است: اسرائیل یک پارادوکس است و ثمره یک ایدئولوژی افراطی به نام صهیونیسم است؛ مسائل بسیار حادی دارد و هرگز قادر به واحدسازی این مردمی که از سراسر دنیا گرد آورده، نیست.
در این کتاب آمده که جمعیت یهودیهای اسرائیل از سراسر دنیا از ۱۰۲ کشور مختلف آورده شده و در اینجا جمع شدهاند و این جمعیت گردآوری شده، چند زبانه است و حداقل به ۱۵ زبان تکلم میکنند (عبری - عربی - انگلیسی - لهستانی - روسی - آلمانی - ایرانی - اسپانیایی - آفریقایی و...). دلیل این شکستی که متوجه اسرائیل شد و قادر به ترمیم آن نخواهد بود، چیزی نیست جز اینکه این ارتش و این دولت جعلی اسرائیل و جامعهای که در آن سرزمین اشغالی جمع شدهاند، بیهویتاند و فاقد علت وجودی هستند که عامل مهم تشکیلدهنده یک دولت و ملت است ـ هویت ملی ندارند - پیوستگی فرهنگی ندارند و هیچکدام از عناصر و مؤلفههای مهم را که یک دولت و ملت باید داشته باشند، ندارند.
اینها هویتی ندارند؛ نه هویت فرهنگی دارند و نه هویت ملی و نه به هم پیوستهاند؛ یعنی انسجام و پیوندی میان آنها وجود ندارد. وضعیت این جمعیت با وضعیت مردم ایران اصلاً قابل قیاس نیست؛ مردم ایران پیوندهای مستحکم و قوی با یکدیگر دارند؛ عواملی مانند تجانس مذهبی، تجانس نژادی، تجانس زبانی و تجانس قومی که در ایران هست در کمتر جایی از دنیا وجود دارد.
دشمنان و رسانههای معاند غرب سعی دارند القا کنند که تنوع قومیتی در ایران سبب شکاف میان جامعه ما شده است، در حالی که در واقعیت اینگونه نیست؛ درست است که در ایران تنوع فرهنگی و قومی وجود دارد، اما مردم ایران از این تفاوتها در راستای همدلی خود استفاده میکنند و اتفاقاً این تنوع و تفاوت، صمیمیتها را بیشتر کرده است. همه این قومیتها و گروههای متنوع در جامعه ایران هر زمان که ذرهای احساس خطر میکنند، یک دل و یک زبان کنار هم میمانند و برای دفاع از ایران با هم متحد میشوند.
عوامل موقعیت راهبردی و فضا، وحدت سرزمینی، ریشه کهن تاریخی، تجانس زبان، مذهب و دین و نژاد و قومیت، ساختار فرهنگی، آرمان سیاسی و حکومت قدرتمند مرکزی از عوامل درونزا و تهدیدات خارجی (به تحریک استکبار جهانی) از عوامل برونزا هستند که در ایجاد و افزایش همبستگی و وحدت و پیوستگی میان ساکنان سرزمین ایران مؤثرند و اما در اسرائیل چنین چیزی وجود ندارد؛ هیچ کدام از این پیوندها وجود ندارد؛ اسرائیل هیچ کدام از مؤلفههایی را که علت وجودی یک کشور است و بر اساس آنها یک کشور تشکیل میشود، ندارد.
درباره عملیات وعده صادق توضیح دهید و ابعاد داخلی و بینالمللی آن را برای مخاطبان خارجی بیان کنید.
دو عملیات «طوفان الاقصی» که توسط حماس انجام شد و عملیات «وعده صادق» که اقدام نظامی مستقیم ایران علیه رژیم بود، بهوضوح نشان داد که اسرائیل بشدت آسیبپذیر است. دیگر هیچ چیز به قبل از طوفان الاقصی و اقدام مستقیم نظامی جمهوری اسلامی برنمیگردد. هر شکل از پاسخ رژیم برای رهایی از باتلاقی که در آن گرفتار شده، باعث فرورفتگی بیشتر خواهد شد. محورهای مقاومت دست برتر را دارند و افق ده سال آینده محور مقاومت دیدن دارد. تاریخ از نو بازخوانی خواهد شد.
ملتهای مظلوم منطقه بویژه ملت مظلوم و مسلمان فلسطین و لبنان در برابر اشغالگر صهیونیستی راه مقاومت را آموختهاند و به فضل پروردگار بر رژیم اشغالگر صهیونیستی به کمک همه دولتها و ملتهای مسلمان از جمله جمهوری اسلامی ایران غلبه خواهند کرد و او را شکست خواهند داد.
مشخصههای امریکا و رژیم صهیونیستی را در منطقه همه ملتها میبینند؛ اشغال سرزمین ملتی مسلمان، آواره کردن ملت فلسطین، زورگویی، باجخواهی، جنایت و نسلکشی و کشتار طی ۷۰ سال ادامه دارد و ملت مسلمان فلسطین حاضر به تسلیم شدن در برابر امریکا و رژیم صهیونیستی نیستند.
مهمترین برجستگی عملیات وعده صادق ظهور اراده و تصمیم رهبری ایران بود که همه دشمنان را غافلگیر کرد؛ اسرائیل که تصور میکرد یک دژ نظامی نفوذناپذیر است، مورد تهاجم و نفوذ موشکها و پهپادها قرار گرفت و نفس اراده و تصمیم ملت بزرگ ایران که در رهبری انقلاب متجلی شد، اهمیت استراتژیک دارد. اینکه چه میزان از شلیکهای ایران بر اهداف اصابت کرده، به مراتب اهمیت کمتری دارد. عملیات وعده صادق، عبور از بازدارندگی خودساخته و توهمی رژیم صهیونیستی بود که تصور میکرد با تکیه بر قدرتهای امریکا و ناتو، بازدارندگیاش تضمین شده است.
وقتی که دیدند رهبری ایران تصمیم قاطع خود را برای تنبیه متجاوز اسرائیلی گرفته است، همه با هراس به کمک اسرائیل آمدند. امریکا با حمایت کامل و گلچینی از قدرتهای ناتو بویژه انگلیس و فرانسه و برخی کشورهای منطقه، لایههای دفاعی متعددی در برابر قدرت تهاجمی موشکی و پهپادی ایران ایجاد کردند و در جغرافیایی به وسعت حداقل یک میلیون کیلومتر مربع بر فراز فضاهای عراق، اردن، شمال عربستان، دریای سرخ، شرق مدیترانه، قبرس و فلسطین اشغالی آرایش دفاعی گرفتند و علیرغم این دیوارهای دفاعی در حمایت از رژیم صهیونیستی، موشکهای پر قدرت ایران از سپرهای دفاع موشکی عبور کرد و دو مرکز نظامی نواتیم و شلاخیم را درهم کوبید.
رژیم صهیونیستی جرأت نکرد تصاویری از این دو پایگاه نظامی را به دنیا نشان بدهد؛ اگر امریکاییها، انگلیسیها و فرانسویها و سنتکام به کمک رژیم صهیونیستی نمیآمدند، قطعاً ۸۰ درصد از پرتابههای ایران، پایگاههای نظامی رژیم صهیونیستی را درهم میکوبیدند.
با عملیات وعده صادق، آرایش استراتژیک یکبار دیگر به سود جمهوری اسلامی ایران تغییر کرد و این تغییر در شرایطی اتفاق افتاد که امریکا اعلام کرد «ما کنار اسرائیل با اراده آهنین ایستادهایم!» امریکا و رژیم صهیونیستی و سایر قدرتهای غربی که به کمک اسرائیل آمدند، در طول عملیات، ۱۰ ساعت در هراس و اضطراب و دلهره بسر بردند و شاهد تحمیل اراده ملت ایران و شکست بازدارندگی اسرائیل بودند. قدرت ایران را همگان تحسین کردند که بدون غافلگیری و با اعلام قبلی، رژیم صهیونیستی را تنبیه کرد و در حقیقت، سیلیها و مشتهای محکمی به لات گستاخ و جنایتکار منطقه زد و او را سر جایش نشاند.
این عملیات تهاجمی را در پاسخ به جنایت رژیم صهیونیستی علیه فرماندهانش در کنسولگری و سفارت ایران در دمشق انجام داد که به درخواست دولت سوریه در آنجا مستقر شدهاند؛ عملیات تهاجمی وعده صادق را بخشی از نیروی هوا فضای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی برعهده داشت که این بخش کوچک، تنها ۲۰ درصد توان تهاجمی خود را به کار گرفت و در مقابل، امریکا و ناتو و سنتکام و رژیم صهیونیستی با ۲۴۰ فروند هواپیمای جنگنده و سامانههای متعدد ضد موشکی مستقر بر ناوهای امریکا در مدیترانه و دریای سرخ و سامانههای ضد موشکی رژیم صهیونیستی با هراس به دفاع برخاستند و آن بخش کوچک نیروی هوا فضای سپاه با ۸۰ درصد توان تهاجمی خود آماده بود تا بنا به دستور موجهای بعدی حمله را آغاز کند؛ اما فرماندهان ایران تشخیص دادند که تنبیه رژیم صهیونیستی در همین حد کفایت میکند و حمایت این گونه از رژیم صهیونیستی از سوی امریکا، انگلیس، فرانسه و دولتهای اروپایی، انسان را یاد جنگهای صلیبی میاندازد.
امریکا و دولتهای اروپایی شریک قطعی جنایات رژیم صهیونیستی در فلسطین اشغالی هستند و هرگز این هزینههای راهبردی که امریکا و دولتهای اروپایی برای حمایت از رژیم صهیونیستی میپردازند، مورد قبول ملتهای غربی نیست. آیا انسانهایی حکیم و عاقل در جامعه غرب پیدا خواهد شد تا به کمک ملتهایشان، مانع سیاستهای دولتهای خود در حمایت از نسلکشی و ویرانگری اسرائیل غاصب علیه ملت مظلوم فلسطین بشوند؟
یعنی واقعیت اسرائیل با آنچه در رسانهها از خود به نمایش میگذارد، یکی نیست؟
خیر. تصویری که اسرائیل از خودش در رسانهها میسازد، هرگز با تصویر واقعی اسرائیل در داخل سرزمین فلسطین اشغالی انطباق ندارد. تصویر دروغین از خودش میسازد؛ اینکه من بیحریفم و حریف ندارم.
در عملیات ۷ اکتبر تمام هیمنه دروغینش شکسته شد؛ توسط ۱۱۰۰ یا ۱۲۰۰ نفر از رزمندگان یک گروه چریکی که همه نظامیان میدانند این تعداد، استعداد رزمی و مانوری یک تیپ پیاده است. ۱۱۰۰ نفر به این ارتش پرمدعا حمله کردند؛ بعضی از رزمندگان حماس میگویند که اسرائیلیها خواب بودند، شراب خورده بودند؛ همه در تانکها و در قرارگاهها، خواب بودند؛ اصلاً باورمان نمیشد که ارتش اسرائیل با یک عملیات چند ساعته ما تا این اندازه فرو بپاشد. خود امریکاییها هم میگویند؛ بلینکن که وزیر خارجه امریکاست و به کشورهای عربی رفت و آمد میکند، به منطقه که آمده بود، به نخستوزیر عراق گفته بود که ارتش اسرائیل فروپاشیده بود و کارش تقریباً تمام بود؛ ما رفتیم و به آنها کمک کردیم و این ارتش را از زمین بلند کردیم و نگهاش داشتیم تا به طور کامل از بین نرود و سعی کردیم آنها را مجاب کنیم تا ایستادگی کنند و با تکیه به ما کارشان را ادامه دهند.
بنابراین رژیم صهیونیستی از نظر اقتصادی و نظامی به کمک حمایتهای مستقیم آمریکا و اروپا سر پا ایستاده است و به رایگان هر امکانی را که نیاز داشته باشد، در اختیارش قرار میدهند حتی سلاح کشـــــــــتار جمعی یعنی بمب اتم!